مصاحبه با کریستینا آدامز مادر کودک اوتیسم

معرفی: کریستینا آدامز نویسنده کتاب جدید دیوانه‌ی شتر : تلاش برای یافتن معجزه در دنیای اسرارآمیز شترها (انتشارات کتابخانه جهان جدید) Camel Crazy: A Quest for Miracles in the Mysterious World of Camels (New World Library), است که جایزه کتاب ناتیلوس را به دست آورد، و نویسنده کتاب یک پسرواقعی: یک داستان واقعی از اوتیسم، مداخله زودهنگام و بازیابی (انتشارات پنگوئن) کارهای او در LA Times، Washington Post، NPR، OZY، مجله Orange Coast، RAVISHLY، دموکراسی آزاد، پیشرفت‌های جهانی در بهداشت و پزشکی، مجله Rajasthan Patrika، مجلات ادبی و بسیاری دیگر دیده‌شده است.کتب وی توسط CBS سن دیگو، NPR، وبلاگ کتابخانه عمومی علوم، دبی یک و بسیاری از رسانه‌های رادیویی و تلویزیونی به نمایش گذاشته شده است. او تدریس می‌کند، در سطح بین‌المللی صحبت می‌کند و در نویسندگی نیز دارای درجه MFA است. او برنده جایزه دکتر V. Kurien در برتری در شیوه‌های کشاورزی و نوآوری در لبنیات است. [عکس از کریستی پارکر]
اولین کتاب کریستینا ، یک پسر واقعی (۲۰۰۵) ، ماجرای تشخیص اوتیسم پسرش را در دو سال و سه ماهگی بیان می کند و زمانهایی را که او به عنوان یک مادر برای مداخله و تغییر مسیر بهبودی او طی کرده است. کتاب بعدی او ، Camel Crazy (2019) یکی از عناصر اصلی مداخله زودهنگام پسرش را کشف می کند: کشف خواص درمانی شیر شتر. این کتاب تلاش های کریستینا (کریستینای نیرومند مانند هرکول) برای به دست آوردن شیر شتر (و شروع موثر در بازار آمریکا) و نقش آن در بهبود وضعیت پسرش و افراد دیگرچه سنتی و چه معاصر را که در این راه ملاقات کرده است را به تصویر می کشد.

آمی: حالا پسرتان چند سالش است؟

کریستینا: او ۲۲ ساله و در دانشکده علوم اجتماعی درس میخواند، او خنده‌رو است. فوق‌العاده روشنفکر. من همیشه می‌دانستم که او باهوش است، اما تا آنجا که عقل و درک او، واژگانش – بسیار فراتر از اکثر بزرگسالان است. او تاریخ زیادی می‌داند. او یک ناظر بسیار حیرت‌انگیز در مسائل سیاسی و مواردی از این دست است. او در موسیقی بسیار وارد است؛ در حال حاضر او آلبوم‌های قدیمی وینیل را جمع می‌کند. گاهی اوقات با دوستان پادکست می‌کند. آن‌ها درباره موسیقی بحث می‌کنند، گاهی اوقات موسیقی تولید می‌کنند. من هنوز هم می‌گویم او مسائل بی‌توجهی را در اینجا و آنجا داشته است، اما در مقایسه با آنچه پیش‌بینی می‌شده است … من شب و روز در حال صحبت کردن هستم، حتی یکسان نیست اگر من تمام کارهایی را که انجام داده بودیم را انجام نمی‌دادم، این شانس وجود نداشت که او مثل این چیزی که آلان هست باشد.

آمی: و آیا او هنوز شیر شتر می‌نوشد؟

کریستینا: وقتی او خوب نیست و من می‌توانم او را با نوازش کردن او را به نوشیدن اسموتی شیر شتر که برایش درست کردم تحریک کنم یا آن را پیش او می‌برم- زیرا او اکنون در یک آپارتمان، نزدیک دانشگاهش زندگی می‌کند؛ اما بله گاهی اوقات فقط وقتی شیر را می‌بیند آن را می‌نوشد. دلیل اینکه چرا او دیگر آن‌قدر مشتاق نیست کمی خنده‌دار است. من قبلاً مجبور بودم شیر را از قبایل بادیه‌نشین خاورمیانه تهیه کنم و خیلی گران بود و داخل یک بطری بزرگ یک لیتری می‌آمد. شیر به‌صورت منجم بود و آن را از وسط دونیم می‌کردیم و هر بار فقط نصف آن را ذوب می‌کردیم و او مجبور بود قبل از خراب شدن آن را بنوشد. در اواخر دوره ماندگاری شیر، هنوز خوب بود اما بوی ترش شدگی می‌داد و این را دوست نداشت؛ بنابراین، او هنوز خاطرات آن زمان را دارد!

آمی: برای او مانند دارو است، پس!

کریستینا: بله برای او و برای همه است. شیر شتر بسیار عالی است آلان، من واقعاً مشکل سلامتی ندارم، اما متوجه می‌شوم که وقتی مدتی بدون شیر شتر می‌مانم، احساس دیگری پیدا می‌کنم. من دوست دارم با پودر شیر شتر اسموتی درست کنم. من احساس بهتر و انرژی بیشتری دارم؛ بنابراین من آن را همیشه، بیشتر روزها که در خانه هستم، می‌نوشم. این تنها شیر خانه ماست.

آمی: تصور می‌کنم اکنون به دست آوردن آن بسیار آسان‌تر است. آیا اکنون توزیع کنندگان زیادی در آمریکا وجود دارند؟

کریستینا: کشاورزان و مزرعه داران آمیش تولید شیر شتر را شروع کردند، سپس توزیع کنندگان پودر ایجاد شدند – اینجا در ایالات متحده، شتردارانی از امارات، هند و استرالیا وجود دارند؛ بنابراین اکنون شما می‌توانید از مزارع پرورش شتر، شیر خام، پاستوریزه و انواع دیگر را دریافت کنید.

آمی: این شگفت‌انگیز است. منظورم این است که این میراث شماست، درست است؟

کریستینا: آره. من همه این کارها را خودم انجام ندادم، اما بسیاری از آن‌ها ناشی از تجربه پسرم و انتشار آن درهمه رسانه‌ها و مقالاتی است که من در آنجا نوشته‌ام یا انجام داده‌ام. من در طول این سال‌ها به شترداران و شرکت‌ها کمک زیادی کرده‌ام و در دانشگاه‌ها و کنفرانسها صحبت می‌کنم.

آمی: چیزی که شما در کتاب خود درباره آن صحبت کرده‌اید – که من خیلی به آن علاقه‌مندم – شترهای جوامع آمیش است. این چقدر اکنون گسترده شده است؟

کریستینا: من نمی‌گویم که شترداری در میان جامعه آمیش گسترده است، اما برخی این کار را می‌کنند. خنده‌دار است – وقتی برای دیدن یکی از مزرعه‌های شتر [آمیش] به میسوری رانندگی می‌کردم، از جاده اصلی دور افتادم. واقعاً دوردست بود؛ و من به رفتن به مسیرهای دورعادت کرده‌ام. دریافت راهنمایی در آنجا دشوار است زیرا از خدمات تلفن همراه فاصله دارید. چیزی را پیدا کردم که شبیه یکجایی بود و مثل این بود که “آه، یک شتر وجود دارد، باید این‌طور باشد.” بنابراین من وارد مزرعه می‌شوم و یک مرد آمیشی آنجا است، بچه‌ها، شترها وجود دارند و من پرسیدم، “شما فلانی هستید؟” او گفت، “نه نه من فلانی نیستم. شما باید از آن راه بروید. ” و من گفتم، “شما شترها را می‌دوشید ؟!” او گفت بله. من می‌دوشم.” بنابراین آنجا یک تولیدی کوچک شیر شتر وجود داشت که من نمی‌دانستم وجود دارد! اگرچه در کتاب Camel Crazy فهرستی از فروشندگان جهانی شیر شتر وجود دارد، اما حتی تعداد کمی از فروشندگان کوچک در این کتاب نیست، زیرا آن‌ها فقط شیر را برای مصرف خود تولید می‌کنند.

برخی از آمریکایی‌های غیر آمیش نیز اکنون کار شترداری را انجام می‌دهند. از زمان انتشار کتاب، من از چند نفر دیگر شنیده‌ام و سپس من نمایشگاهی درزمینهٔ مزرعه خانگی در منزل برگزار کردم، میزبانان بسیار خوب بودند و گفتند: “ما قصد داشتن شتر داریم و می‌خواهیم شما در برنامه ما بیایید و شما می‌توانید به همه ما یاد دهید. ” ظاهراً این مسئله شروع به تبدیل شدن به یک خواسته شده است و برخی از مردم از من می‌پرسند: “هی، من تازه یک شتر گرفتم. با آن چه بکنم؟” یا “من می‌خواهم یکی بگیرم.” به همین دلیل فصلی با عنوان “Camel Feel The Soul” را در کتاب قراردادم، مبنی بر اینکه اگر با آن‌ها به‌درستی رفتار نشود تا حدی خطرناک هستند، زیرا این انتظار را داشتم که مردم به داشتن شتر روی بیاورند و می‌خواستم بدانند که این فقط یک حیوان خانگی نیست.

آمی: مطمئناً به نظر می‌رسد که مردم در حال دیدن رسانه‌هایی هستند که شما به اشتراک می‌گذارید – مقالاتی که نوشته‌اید و کتاب – و این آن‌ها را متقاعد کرده است که بازار فروش وجود دارد، یک پتانسیل مصرف‌کننده وجود دارد که باید مورداستفاده قرار گیرد.

کریستینا: بله، چنین افرادی وجود داشته‌اند و این فقط به آمریکا محدود نمی‌شود؛ اما این قبل از چاپ کتاب بود. وقتی اولین مقاله من منتشر شد – “شیر شتردارید؟” – در سال ۲۰۱۲، این مقاله فوق‌العاده گسترش یافت و صبح روز بعد به زبان‌های مختلف ترجمه شد و آن زمان بود که واقعاً تبدیل به یک مطلب مهم شد. صنعتگران و افراد دیگر کشورها با من تماس می‌گیرند. تا آنجایی که در بازار دیده می‌شود فروش شیر شتر بسیار تغییر کرده است زیرا مردم آن‌قدر بدبین نیستند. منظورم این است که افراد بدبین هم در آنجا هستند، اشتباه نکنید. مردم به معنای واقعی کلمه چشمان خود را می‌چرخاندند و فکر می‌کردند این احمقانه ترین چیزی است که آن‌ها شنیده‌اند، این که شیر شتر می‌تواند به درمان اوتیسم کمک کند. حالا آن‌ها دیگر این را نمی‌گویند. تعداد خیلی کمی ممکن است بگویند ولی در اکثر افراد استقبال کاملاً متفاوت است، مانند: “اوه، من هرگز این را نشنیده‌ام” یا “چگونه شیر شتر می‌تواند این کار را انجام دهد؟” اکنون بعضی از مردم نسبت به غذا به‌عنوان درمان بالقوه اعتقاد دارند که بسیار متفاوت از چند سال پیش است.

آمی: به نظر شما چه عواملی به تغییر این روند کمک می‌کند؟ من می‌دانم که آمریکا درزمینهٔ رابطه بیشتر بین تغذیه و سلامت کاملاً متمایل است.

کریستینا: بله ما هستیم و به‌خصوص در کالیفرنیا. من اصالتاً اهل ویرجینیا هستم و والدینم حتی در مورد کالیفرنیا صحبتی نکردند. هیچ‌کدام از ما به آنجا بازنگشته است، اما شما آن را در تلویزیون و “مردم دیوانه ” می‌بینید – همه آن کالیفرنیایی‌ها با آزادراه‌های خود و آن‌ها آجیل و میوه‌های خود را می‌خورند و حواسشان جمع است [می‌خندد]؛ و سپس من به اینجا نقل مکان کردم و خوب، افراد زیادی هستند که این‌گونه نیستند، اما بسیاری از ما این‌گونه هستیم؛ و واقعاً به خاطر اوتیسم است که همه این کارها را کردم. مادران اطراف من در محله کالیفرنیایی که من بودم، به اندازه کافی مرفه بودند که توانستند پزشکان خوب پیدا کنند و کتاب بخوانند و آن‌ها گفتند، “اکنون رژیم غذایی را تغییر دهید، فقط این کار را انجام دهید.” من در مورد شرایط سلامتی اساسی اوتیسم یاد گرفتم؛ بنابراین این واقعاً مرا از یک مادر عادی به کسی کاملاً متفاوت تغییر داد. من قبلاً مهارت تحقیق را داشتم، نه در شیر شتر یا غذا به‌خودی‌خود، اما همیشه به غذا علاقه داشتم. اوتیسم مرا در جهت دیگری قرارداد؛ بنابراین بله تا حدودی این تأثیر کالیفرنیایی است که باعث می‌شود من بتوانم در مورد مسائل مربوط به تغذیه و سلامتی اطلاعات کسب کنم و سپس ایده درمورد کمک به اوتیسم با شیر شتر به دست آورم. پسرم اولین بیمار آمریکایی بود که آن را امتحان کرد و یکی از اولین بیماران در جهان بود.

آمی: بنابراین، این سفر (بهبودی اوتیسم) چه مدت بوده است؟

کریستینا: خیلی طولانی است! (می‌خندد)

فکر نمی‌کردم قرار باشد به فرد مرتبط با شتر تبدیل شوم که آلان هستم. من نفهمیدم که چه جوری این اتفاق افتاد! من احساسات متفاوتی دارم زیرا من قصد نوشتن در موضوعات دیگر را داشتم، اما شما برای کمک به دیگران آنچه را که باید، انجام می‌دهید. من به این واقعیت افتخار می‌کنم که افراد زیادی از آن (شیر شتر) بهره می‌برند و افتخار می‌کنم که تجربه من به علم کمک کرده است؛ اما من منتظر علم نبودم. اگر منتظر علم باشید، مرده‌اید. چیزی که من با اوتیسم یاد گرفتم این بود که اگر فقط بنشینم و منتظر بمانم، کسی قصد نجات پسرم را ندارد. وقتی اوتیسم او تشخیص داده شد، من فکر کردم، “اوه، آن‌ها روزی برای اوتیسم درمان پیدا خواهد کرد ” نه اینکه آن‌ها باید هر نوع مشکل عصبی را درمان کنند – من نمی‌خواهم که این بد تعبیر شود زیرا همه مشکلات عصبی درمان نمی‌شوند – اما من فکر کردم “آن‌ها ” برای مشکلات واقعا مهیبی که می‌تواند با اوتیسم همراه باشد راه‌حلی خواهند داشت. حالا که پسرم ۲۲ ساله است، “آن‌ها ” هنوز هیچ‌چیزی ندارند. خوشحالم که جلوتر رفتم و همه کارهایی که باید انجام بدهم را انجام دادم. شیر شتر واقعاً غیرمنتظره بود. من تخصص خود را در زمینه اوتیسم در اولین کتابم (یک پسر واقعی) به اشتراک گذاشتم و مشغول سخنرانی و نوشتن بودم؛ اما اوتیسم “یک کار ویژه ” بود. من فکر کردم، “اوه، موضوع شتر موضوع بزرگتری خواهد بود.” این بسیار مهم‌تر از اوتیسم است!

در زندگی‌ام کارهای دیگری هم انجام می‌دهم: من مقاله و مطلب می‌نویسم؛ اما من واقعاً هرگز با شتر و شیر آن‌ها متوقف نشده‌ام.این کار باید انجام می‌شد. من پس از انجام این همه مقاله و فیلم در طی سالهای گذشته، از افراد زیادی در حال پرسش بودم و دیگر نمی‌توانستم مداوم به افراد یک به یک پاسخ دهم؛ بنابراین همه چیز را دریک کتاب قرار دادم.

مقاله از کریستینا آدامز در سال ۲۰۱۴

آمی: من آلان کتاب Camel Crazy را بازکرده‌ام، جایی که شما به اولین بار که شتر را دیدید اشاره‌کرده‌اید. این‌یکی از مواردی بود که من واقعاً می‌خواستم از شما در مورد آن بپرسم، زیرا برای من، این‌یک اقدام شهودی برای ایجاد ارتباط بین شیر شتر و مزایای بالقوه آن برای اوتیسم نیست. برای یک فرد عادی و غیرمرتبط با شتر فکر نمی‌کردم این کار را انجام دهید. در آن زمان چه نوع ذهنیتی داشتید که این چیزی بود که شما به آن چسبیده‌اید؟

کریستینا: در بعضی از سخنرانی‌های من تصویری در مورد حس درونی انسان دارم که نوعی معیار تشخیص است. این نوعی هوش انسانی است. من به‌نوعی بزرگ‌شده‌ام – مانند بیشتر مردم – که می‌پرسیم “حقیقت چیست؟ از قبل چه می‌دانم؟ ” من به هیچ‌وجه بزرگ نشده‌ام که بر اساس حس درونی تصمیم بگیرم. به نظر من، در هر جامعه‌ای، زنان از استفاده از حس درونی خود دلسرد شده‌اند، می‌دانید؟ زندگی من بر اساس حس درونی و ناخودآگاه نیست. به ما آموخته‌اند که به مقامات گوش فرا دهیم و نه به خودمان، اما درنهایت در بعضی از زمینه‌های زندگی به من خوب خدمت نکنند. وقتی وارد اوتیسم شدم، فهمیدم اگر فقط به مطالب اصلی که در آنجا هستند گوش بدهم، هیچ‌چیز برای پسرم تغییر نخواهد کرد؛ بنابراین من شروع کردم به مداخله و ورود در مورد او: تغییر رژیم غذایی او، آزمایش بسیاری از داروها، انجام درمان، انجام هر کاری که می‌توانم؛ و همه مفید بود و مؤثر واقع شد؛ بنابراین فهمیدم که من به پزشکان نیاز دارم تا به من کمک کنند و با من شریک شوند، اما آن‌ها کسانی نیستند که پسرم را بهتر می‌شناسند. من او را بهتر می‌شناسم. من با او زندگی کرده‌ام و با شیر، غذا و داروها دست و پنجه نرم می‌کردم. این موارد بر وضعیت درمانی و علائم اوتیسم او تأثیرگذار بود، به علاوه من به خانواده‌های دیگر که بچه‌های اوتیسم داشتند کمک می‌کردم، بنابراین چیزهای زیادی آموخته‌ام؛ بنابراین وقتی من شتر را دیدم و شنیدم [صاحبش] می‌گوید [شیر شتر] ممکن است به شیر انسان نزدیک باشد – بوووووم. یک الهام ناگهانی (لامپ بالای سرم روشن شد) من قبلاً می‌دانستم که اوتیسم به سیستم ایمنی بدن مربوط است و هر چیزی که بر عملکرد سیستم ایمنی تأثیر بگذارد می‌تواند در درمان اوتیسم تأثیر بگذارد. من بلافاصله فکر کردم که این ممکن است به بهبودی علائم اوتیسم کمک کند و یک محصول لبنی غیر حساسیت‌زا باشد. این فقط یک شهود فوری (حس درونی) بود، اما بر اساس آن دانش عمیقی بود که من داشتم، بنابراین به همین دلیل آن را تشخیص الگویی می‌نامم.

آمی: شما برای دریافت این نوع اطلاعات آماده بودید؟

کریستینا: برای دریافت و داشتن آن … ما می‌توانیم آن را یک تجلی نظری یا بینشی بنامیم. احتمالاً بصیرت کلمه بهتری است. من فقط آن را احساس کردم. من هرگز آن را زیر سؤال نبردم و در تمام این مدت، هرگز احساس خود را درباره شیر شتر زیر سؤال نبردم. این بیش از حد انتظار من بود و حتی اکنون بعد از ۱۵ سال، وقتی از مردم سراسر کره زمین می‌شنوم که از شیر شتر برای بسیاری از مسائل و مشکلات خود استفاده کرده‌اند، هنوز هم ازآنچه شیر شتر می‌تواند انجام دهد متعجب هستم. من هنوز هم چیزهایی را می‌شنوم که هرگز انتظارش را نداشتم. اخیراً شخصی که من به خوبی می‌شناسم از ناحیه مغز آسیب دید. او روزها بیهوش بود و برای مداوا به کشوری دیگر برده شد. او از بیهوشی بیرون آمد، اما در تاریکی بود و روزها دراز کشیده بود و پزشکان به او گفتند که نمی‌تواند به چیزی نگاه کند و نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد و او سردردهای شدید و بسیار بدی داشت. سپس بعد از سه روز از این سردردها، به او گفتم: “فقط مقداری شیر شتر امتحان کن.” روز بعد، او این کار را کرد و بلافاصله سردردش از بین رفت. به هر حال شاید سرانجام به این مرحله می‌رسید، اما مطمئناً به رفع سردرد کمک کرده و ممکن است به بهبودی مغز او کمک کند. احتمالاً شیر شتر التهاب و تورم ناشی از آسیب مغزی را کاهش می‌دهد. او خیلی سریع به کارش برگشت و اکنون دوباره کاملاً فعال است.

آمی: این‌که می‌توان از مزایای آن بهره‌مند شد، باید بسیار جالب باشد. فقط شروع کار به نظر یک کار فوق‌العاده است و سپس این داستان‌ها همان‌طور که مردم کارهای شما را کشف می‌کنند دوباره به شما باز می‌گردند.

کریستینا: می‌دانید، جالب است – من همیشه می‌خواستم نویسنده شوم و به سیاست و سایر مسائل مانند توانمندسازی زنان علاقه‌مند بودم. وقتی این اتفاق (اوتیسم) افتاد، اوتیسم مرا درجهت دیگری قرار داد، سپس شیر شتر اتفاق افتاد. من هرگز انتظار چنین چیزی را نداشتم؛ بنابراین من واقعاً افتخار می‌کنم که افراد زیادی به صدای من فرصتی داده‌اند تا پیام خود را در آن قرار دهند و این افتخار دارد، زیرا اگر به مشکلات برخی از مردم فکر کنید – چه عضوی از خانواده آن‌ها دارای یک نوع اوتیسم بسیار دشوار باشد، چه آن‌ها به آرتریت روماتوئید مبتلا باشند، چه آن‌ها نتوانند چیزی بخورند (زیرا افرادی هستند که با شیر شتر و سه ماده غذایی دیگر زندگی می‌کنند زیرا آن‌همه چیزی است که می‌توانند بخورند). اگر کمک به انسان و شتر را به‌عنوان یک میراث خوب برای زندگی حساب کنید، فکر می‌کنم احساس خوبی نسبت به خودم داشته باشم. پسرم از آن الهام گرفته و از کار من بسیار حمایت می‌کند.

آمی: شما در مورد توانمندسازی زنان صحبت می‌کنید، اما منظورم این است که شما به‌نوعی زندگی می‌کنید که من فکر می‌کنم واقعاً جالب است، به این معنا که شما به شهود و حس درونی زنان اشاره کردید، در مقابل … نمی‌دانم؟ عقلانیت اقتدار مرد؟ فقط به این دلیل که درواقع در مقابل همه چیزهایی که بسیار شجاعانه است به حس درونی خود گوش فرا دهید. من به‌عنوان یک پدر و مادر خودم فکر می‌کنم وقتی کودک شما بیمار است، به دلیل این ترس شما بسیار تحت تأثیر قرار می‌گیرید یا احتمالاً توسط مرجعی هدایت می‌شوید، زیرا فقط می‌خواهید فریاد بزنید “درمانش کنید! بچه‌ام را درمان کن، من وحشت کرده‌ام. ” هیچ‌چیز ترسناک‌تر از این نیست که فرزند شما بیمار باشد و بعداً به‌صورت مزمن تحت تأثیر چیزی قرار گیرد – من نمی‌توانم این درد را تصور کنم. برای انتخاب شهودی آن… بزرگترین چالش‌ها برای مقابله با آن‌ها چیست؟

کریستینا: خوب، این مسئله است: من شهود و حس درونی را منحصر به تجربه حسی و دانش نمی‌دانم. من به هر دو اعتقاد دارم. من فکر می‌کنم داشتن شهود و احساس درونی واقعاً مهم است، اما من همیشه برای تأیید یا از بین بردن احساس خود، به واقعیت و آنچه وجود دارد نگاه می‌کنم. این نقطه‌ای است که من با بسیاری از افراد متفاوت هستم و فکر می‌کنم این یکی از دلایل موفقیت آمیز بودن من در ارسال پیام است زیرا من منطقی و معقول هستم در حالی که کوتاه فکر و تنگ نظر هم نیستم.

پزشکی یک تجارت است. حتی خود پزشکان نیز از زمان کوتاهی که به مردم اختصاص می‌دهند و اطلاعات کمی که در مورد بیماری‌های عصبی دارند راضی نیستند. شما به نظر پزشک نیاز دارید، اما شما کسی را می‌خواهید که بتواند با شما شریک باشد که همدیگر را آموزش دهید و به صحبت‌های هم گوش دهید تا با هم در مورد بیمار تصمیم‌گیری کنید، بیمار چه کودک شما باشد و چه خود شما باشید؛ زیرا در پایان روز آنچه هست بدن شما و یا عضوی از خانواده شما است که با شما است. برای پزشکان این یک موضوع تجاری است که می‌توانند از آن دور باشند و تأثیری بر آن‌ها نداشته باشد. من روابط بسیار خوبی با پزشکان دارم، اما در ابتدا نمی‌دانستم حقوق من چیست و هنگامی که شما یک دکتر دارید که به شما فریاد می‌زند یا با شما از موضع بالا صحبت می‌کند، این هیچ وقت خوب نیست، زیرا وقتی شما یک مادر هستید و رفتار خوبی دارید و هر کاری را که قرار است انجام دهید را انجام می‌دهید و آنچه وظیفه‌تان هست را بجا می‌آورید، شما سزاوار این نوع برخورد نیستید، بنابراین، می‌دانید، باید خود را آموزش دهید. به‌طورکلی، نمایش پزشکی عالی است، اما همچنین یک تجارت است. ما باید از آن توصیه‌ها و درمانها و مشاوره‌های پزشکی هوشمندانه استفاده کنیم.

کریستینا با زنان رایکا در راجستان هند

آمی: من به زنانی فکر می‌کنم که وضعیت آن‌ها در برخی کشورها یا فرهنگ‌ها کاملاً مطابق با وضعیت ما در غرب نیست و روش‌هایی که شما به آن‌ها الهام بخشیده‌اید این‌که نسبت به وضعیت فرزندانشان شجاع باشند. این فقط یک نتیجه فرعی فوق‌العاده خواهد بود: نه تنها به کودک کمک می‌کنید، شما همچنین به مادران کمک می‌کنید تا شجاع باشند.

کریستینا: این واقعاً یک افتخار و یک وظیفه مقدس است که به خانواده‌ها و مادران به ویژه در زمان نیاز کمک کنیم. من به آن‌ها گوش می دهم، از آن‌ها سؤال می‌کنم، نگرانی‌های آن‌ها را می‌شنوم و آنچه را که در مورد فرهنگ آن‌ها می‌دانم رعایت می‌کنم تا کار را با احترام انجام دهم. من افراد را به پزشکانی که می‌توانند به آن‌ها کمک کنند ارجاع می‌دهم. من به مادران (و پدران) اطلاع می‌دهم که می‌توانند امیدوار باشند و می‌توانند تغییری ایجاد کنند. من مدافع این هستم که همه کودکان و خانواده‌ها سزاوار کمک هستند و همه آن‌ها بچه‌های شایسته‌ای هستند و همه ما در این دنیا یکسان هستیم.

آمی: در طی ۲۰ سالی که در این سفر (اوتیسم پسرتان) بوده‌اید، بزرگترین تغییری که در نگرش به اوتیسم مشاهده کرده‌اید کدم‌اند؟ باید تغییرات عمده‌ای در تفکر و توسعه و تحقیق صورت گرفته باشد. تصور می‌کنم آلان آن را ساده‌تر می‌بینید؟

کریستینا: به روشی عجیب، من این کار را نمی‌کنم. وقتی شروع کردم، اطلاعات زیادی وجود نداشت. دو کتاب وجود داشت: یکی درباره ABA [تجزیه و تحلیل رفتاری کاربردی] و دیگری درباره رژیم غذایی. برخی از کتاب‌های قدیمی وجود داشت، یکی [نوشته شده توسط یک مادر] در مورد شیر گاو که باعث می‌شود فرزندش رفتارهای اوتیسم بیشتری داشته باشد. من به‌طور تصادفی کتاب جمع می‌کنم و بسیاری از کتاب‌های اوتیسم را جمع‌آوری کردم تا بتوانم ببینم که درگذشته چگونه بود و اکنون چگونه است. در زمان تشخیص پسرم، احساس کردم هیچ کتابی وجود ندارد که تمام داستان این سفر را بازگو کند و این همان چیزی است که من می‌خواستم با کتاب یک پسر واقعی را که نوشتم انجام دهم. در آن زمان هنگامی که می‌خواستم کتاب خود را بفروشم، یک نماینده داشتم، نشریاتی داشتم، در رادیو عمومی کشور بودم و به یاد دارم که سعی کردم در این باره به سردبیران بگویم. من با یکی از سردبیران نیویورک آشنا شدم – می‌دانید، مردی فانتزی با کروات- و او گفت: ” در مورد چه می‌نویسی؟” من گفتم، “اوتیسم “. مثل این بود که من یک ماهی مرده را جلوی او قرار داده ام! گفت: “اوه … خوب … خوب، موفق باشید با آن!” این واکنش او بود. یک ویراستار سطح بالا دیگری بود که گفت، “اوه، نوشتن این مقاله برای شما بسیار آرامش‌بخش بوده است، اما خاطرات معلولیت یک کودک، می‌دانید که درواقع چیزی نیست که مردم می‌خوانند.” آن زمان چیزهای زیادی از این دست شنیدم و به جایی رسیدم که می‌گفتم: «پدر من یک چاپخانه دارد. اگر مجبور باشم، پدرم را مجبور می‌کنم که آن را چاپ کند» که البته من نمی‌خواستم این کار را انجام دهم، اما ارزش این کتاب چقدر پایین آمد و سپس به یک کنفرانس رفتم و با یک خانم ویراستار فوق‌العاده آشنا شدم. او گفت، “در مورد چه چیزی می‌نویسی؟” و من دوباره برای واکنش وحشتناک ماهی مرده آماده شدم، اما او گفت: “اوه، من اوتیسم را دوست دارم!” من گفتم، “تو آن را چاپ می‌کنی؟” قسمت خنده‌دار این بود که سردبیر با کروات درست همان جا ایستاده بود و آن خانم کتاب را منتشر کرد.

متأسفانه اکنون در اوتیسم یک اختلاف و انشعابی وجود دارد. بخشی از دنیای اوتیسم همه چیز را در درمان پزشکی می‌بیند. مادران جوان – پدرانی هم هستند اما بیشتر مادران – می‌پرسند، “چگونه این کار را انجام دهم؟” بنابراین تعداد بیشتری از این جوامع و تعداد بیشتری کتاب وجود دارد که افرادی مانند من را راهنمایی می‌کند. انجمن‌های فیس بوک، متخصصان تغذیه، پزشکان وجود دارند و این همه چیزهایی است که به آن‌ها کمک می‌کند. بخش دیگر، متأسفانه، تعداد زیادی هم هستند که اوتیسم فرزندانشان تشخیص داده می‌شود و فقط به آن‌ها گفته می‌شود، “اوه، این گونه است. هیچ کاری نمی‌توانید در این مورد انجام دهید. سعی نکنید آن‌ها را تغییر دهید. فقط قبول کن؛ اما وقتی کودک شما فریاد می‌زند، گریه می‌کند و به مردم حمله می‌کند، مبلمان می‌خورد یا به سوراخ‌های دیوار را لگد می‌زند، تمام شب را نمی‌خوابد، در خیابان بیرون می‌رود و غرق می‌شود – همه این اتفاقات می‌افتد و یک ازدواج در حال سقوط و جدایی قرار می‌گیرد، آن‌ها خارج از مدرسه لگدمال می‌شوند… فکر نمی‌کنم شما اجازه بدهید که آن‌ها اینطور باشند. من فکر می‌کنم شما همیشه باید ناتوانی در اوتیسم را بپذیرید و نکات مثبت آن را مشاهده کنید – چیزهای بسیار خوبی درباره افراد اوتیسم وجود دارد، بسیاری چیزهای شگفت‌انگیز – اما بسیاری از آن‌ها دارای شرایطی هستند که بر رفتار و سلامت آن‌ها تأثیر می‌گذارد. پس به آن‌ها کمک های درمانی بکنید که احساس و عملکرد بهتری نیاز دارند. اکنون جوانان زیادی هستند که از این روش پیروی نمی‌کنند. من یک تفرقه می‌بینم و این خوب نیست. من فکر می‌کنم که بسیاری از مردم نمی‌توانند هر دو نگرش را در ذهن داشته باشند – شما باید معلولیت را بپذیرید و هم به فرد کمک کنید تا به طور هم‌زمان ازنظر درمانی و عملکردی پیشرفت کند. برای اکثر مردم سخت است که این چیزها را جستجو و درک کنند، اکثر مردم وقت و علاقه ندارند؛ اما آن‌ها باید حداقل سعی کنند، زیرا با گذشت سال‌ها این کار آسان‌تر می‌شود! من هرگز نمی‌توانستم تصور کنم که یک مقاله در مجله پزشکی بنویسم، اما مقاله‌ای نوشتم که بیش از ده بار مورد استناد قرارگرفته است؛ بنابراین معجزه در مواقعی که نیاز به جابجایی کوه‌ها باشد، اتفاق می‌افتد

کریستینا با شترها در یک شترداری در کالیفرنیا – آمریکا

آمی: بالاخره برگردیم به شتر. واضح است که اوتیسم شما را به شتر رسانده است، بنابراین شما در کنار خانم‌های دیگری که من مصاحبه می‌کنم کاملاً غیرمعمول هستید که انتخاب اول شما لزوماً شتر نیست. برخلاف گذشته، اکنون نسبت به این حیوان چه احساسی دارید؟ پشت تو عکسی از شتر می‌بینم! [کریستینا پشت میز خود زیر یک تابلوی نقاشی زیبا از یک گله نشسته دارد].

کریستینا: من فکر می‌کنم آن‌ها باورنکردنی هستند و من کاملاً نسبت به آن‌ها دیوانه‌ام. اولین باری که به آن حیوان ایستاده نگاه کردم، خوب، یک شتر بود – یک چیز بزرگ، بسیار زیبا است، به نوعی جالب است؛ اما اکنون، من فقط آن‌ها را دوست دارم. من عاشق بودن در کنار آن‌ها هستم. آن‌ها واقعاً احساس آرامش و عظمت را هم‌زمان دارند. شتر به دلیل زیست‌شناسی بی‌نظیر، پرورش، سازگاری، اثرات پزشکی، میراث تاریخی بی‌نهایت جذاب است. این فقط یک حیوان شگفت‌انگیز است. من از نوجوانی در مزرعه زندگی می‌کردم و حیواناتی داشتیم و در مزرعه کار می‌کردم. هدف من این نبود که دوباره این کار را انجام دهم؛ اما من می‌توانم خودم را ببینم، اگر زمانی پول داشته باشم، با یک شترداری یا مزرعه ای که در آن شخص دیگری کار می‌کند باشم، اما من لذت می‌برم از شرکت آن‌ها و انجام تحقیق و تحقیقات بیشتر برای آن‌ها. باید جالب و باحال باشد.

شترداران افراد بزرگی هستند. من از همه شترداران شگفت‌انگیز، پذیرایی، همکاری و اطلاعات بسیار خوبی دریافت کرده‌ام. چیزی که من واقعاً دوست دارم با آمریکایی‌ها در میان بگذارم این است که چگونه مهمان‌نوازی فرهنگی هند، خاورمیانه یا بسیاری از فرهنگ‌های مسلمان نسبت به بازدیدکنندگان بسیار بهتر از مهمان‌نوازی آمریکایی است. فروتن هستم و یاد گرفته‌ام با بازدیدکنندگان از جاهای دیگر بیشتر شبیه آن‌ها باشم. ما که از نوع جنوبی هستیم، از مهمان‌نوازی بسیار خوبی برخوردار هستیم، اما بودن در کنار شترداران به من یاد داده است که چگونه بیشتر باز و فروتن باشم و با دنیا ارتباط برقرار کنم. بهترین چیز درباره شتر این است که آن‌ها همه‌ی دنیا را به روی من باز کردند. افرادی که با آن‌ها کار کردم گرد هم آمدند تا جهانی کوچک برای کمک به دیگران بسازند و اکنون در کل دنیا در حال رشد است. این شاهدی است که چگونه مردم می‌توانند برای یک هدف خوب به یکدیگر کمک کنند. این چیزی است که زندگی را بسیار معنی‌دار می‌کند. شترها من را با تجارب زندگی بسیار فراتر از رؤیاهایم توانمند کرده‌اند.

برای اطلاعات بیشتر در مورد کارهای کریستینا یا خرید کتاب با ارسال رایگان به سایت او مراجع کنید.

www.christinaadamsauthor.com

راههای تماس با کریستینا:

Facebook: ChristinaAdamsAuthor

Instagram: @christina_adams_author

Twitter: @christinathink

مصاحبه کننده : خانم آمی کریستمس Amy Christmas از سایت https://www.onewomancaravan.com/

منبع: https://www.onewomancaravan.com/interviews/christinaadams

https://www.onewomancaravan.com/interviews/christinaadams

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *